کلیدر - جلد 2
نویسنده:
محمود دولت آبادی
امتیاز دهید
✔️ کلیدر (Kelidar) داستانی حماسی دربارهی زندگی روستایی یک خانواده کرد (کرمانج) ایرانی است که در روستای اطراف سبزوار زندگی میکند. داستان و اتفاقات کتاب بر اساس واقعیت شکل گرفته است که روایت زندگی خانواده «کلمیشی گل محمد» قهرمان سبزوار در دوران کودکی دولت آبادی است. کلیدر - که هنوز هم برای بسیاری تلفظ نامشخصی دارد- نام کوهی در اطراف سبزوار است که قصه در آن رخ میدهد. با وجود اینکه داستان در بستری از واقعیت روایت شده است اما نویسنده به اقتضای قصه، هرجا که نیاز داشته تخیل خود را وارد داستان کرده است تا کتاب به یک رمان منسجم و گیرا تبدیل شود.
کلیدر دومین رمان بلند جهان پس از کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» است با تعداد کلماتی بالغ بر 950 هزار کلمه و دولت آبادی 15 سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده است.
بیشتر
کلیدر دومین رمان بلند جهان پس از کتاب «در جست و جوی زمان از دست رفته» است با تعداد کلماتی بالغ بر 950 هزار کلمه و دولت آبادی 15 سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کلیدر - جلد 2
در چنین هنگامه ای که سکوتش نفس را در سینه واپس میزند ، تا بوده نفرت از چشم ها باریده است. هر نگاه، پیامی از بیزاری، نومیدی.
هرنگاه، پرده ای تیره. پرده ای تیره میان دیدارها. ویژگی ناداری. ویرانه ای که در آن آدمیان به سوی هم سنگ پرتاب میکنند. نیش به هم نشان میدهند.
...
پس چگونه است که این مادینه، در چنین سیاه روزگاری، می تواند نگاهی بدین حد روشن و آزاد داشته باشد؟
شگفتا! رمز نامیرایی آدمیزاد، آیا همین نیست؟...
اصل و ریشه گل محمد از کردهای خراسان بود که عموما از لحاظ ریشه ، پیوسته به همان کردهای کردستان هستند که در دوران صفویه و دوران نادر با انگیزه و اهداف سیاسی جا به جا می شدند و علتش این بود که با نیروهای آنها ، مرز شرقی را از هجوم تاجیک ها حفظ کنند ، کردهای خراسان که در مناطق شمالی اسکان داده شده اند بعلت شبیه بودن این منطقه به کردستان از لحاظ آب و هوا و کوهپایه ، مراتع و دشتها و امکان ییلاق و قشلاق به کار شبانی می پرداختند و گل محمد بعنوان یک قهرمان منطقه ای ، از طایفه و تیره ای معروف به میشکالها ، در خانواده کلمیشی رشد کرد و به عنوان یک مبارز در منطقه سبزوار ظهور کرد .
گل محمد در زمان خود عصیان کرد و به عنوان یک نیروی معترض با حکومت به مبارزه برخاست و در پایان با مرگی که خود برگزید ، تن به خفت و خواری نداد. گرچه گل محمد در نگاه مردم عزیز بود و لیکن بودند افرادی که بعد ار مرگش ، هنوز او را یاغی می دانستند که به اموال مردم دست درازی می کرد .
[/quote]
این تردید بی تردید (ر ئ ی س ج ا ن) ما نمیدانم چند بار این کتاب را خوانده هست !!!.. به من هم میگفتش بخون ..
آخه تردید میدونه من عاشق شخصیتی مثل گل محمد هستم ....:-):x
زلفای سیا ر قیچی مکو ننه گل محمد
صد بار گفتم پلاو مخار ننه گل محمد
ور دور کوه ها تاو مخار ننه گل محمد
صد بار گفتم یاغی مرو ننه گل محمد
رفیق الداغی مرو ننه گل محمد
الداغی بی وفای ی ننه گل محمد
تا آخر با تو نیا ی ننه گل محمد
اصل و ریشه گل محمد از کردهای خراسان بود که عموما از لحاظ ریشه ، پیوسته به همان کردهای کردستان هستند که در دوران صفویه و دوران نادر با انگیزه و اهداف سیاسی جا به جا می شدند و علتش این بود که با نیروهای آنها ، مرز شرقی را از هجوم تاجیک ها حفظ کنند ، کردهای خراسان که در مناطق شمالی اسکان داده شده اند بعلت شبیه بودن این منطقه به کردستان از لحاظ آب و هوا و کوهپایه ، مراتع و دشتها و امکان ییلاق و قشلاق به کار شبانی می پرداختند و گل محمد بعنوان یک قهرمان منطقه ای ، از طایفه و تیره ای معروف به میشکالها ، در خانواده کلمیشی رشد کرد و به عنوان یک مبارز در منطقه سبزوار ظهور کرد .
گل محمد در زمان خود عصیان کرد و به عنوان یک نیروی معترض با حکومت به مبارزه برخاست و در پایان با مرگی که خود برگزید ، تن به خفت و خواری نداد. گرچه گل محمد در نگاه مردم عزیز بود و لیکن بودند افرادی که بعد ار مرگش ، هنوز او را یاغی می دانستند که به اموال مردم دست درازی می کرد .
محمود دولت آبادی در یکی از سفرهای تحقیقاتی اش به ولایت سنگرد ، به خانه کسی که ارباب سنگرد بود می رود و وقتی درباره گل محمد می پرسد ارباب سنگرد خیلی خلاصه به او می گوید : گل محمد یک دزد بود که در این کوهها (اشاره به طرف کوه سنگرد) کشتندش . و بعد که دولت آبادی تحقیقات بعدی را انجام می دهد ، می فهمد که ارباب سنگرد ، خود یکی از حریفهای گل محمد کلمیشی بوده است .
افتادن ، هیچ شکوهی ندارد.
بر زمین خوردن و کتک خوردن خواری می اورد ان گاه که جانی از زیر ضربه ها بدر بری ، تازه هراس اغاز می شود . جویده شده ای . جای زخم بیم در تو بافته می شود . احساس اینکه نتوانی برخیزی
احساس دهشتناک
اگر نتوانی بر خیزی ، بیم فردا . این تو را می کشد . با این همه بر می خیزی . نیمه خیز می شوی و بر می خیزی .
اما همان دم که در برخاستی ترس این داری که نتوانی بایستی
به دشواری می ایستی اما براه افتادن دشواری تازه ایست.
یک گام و دو گام
پاها ، پاهای تو نیستند می لرزند ناچار و نومید قدم بر می دارند. ناچار و نومید قدم بر می داری
در تو ستونی فرو ریخته است
چنین بود ....
مطالعه اسکن کمی سخته
چارچوب کلی قصه در روستاهای اطراف سبزوار می گذره نه نیشابور
الانم گل ممد قهرمان نام آشنای مردم سبزواره و همون جام دفنه در محلی که الان مدرسه ی غفوری هستش
هنوزم سبزواریا مرثیه گل ممد رو گاهی به مناسبتی زمزمه می کنن :
صد بار گفتم پلو مخار ننه گل ممد
ور دور کوهها تاو مخار ننه گل ممد
صد بار گفتم همچی مکو ننه گل ممد
زلفای سیار قمچی مکو ننه گل ممد
تخ مرغای لای نونت ننه گل ممد
آخر نشد نوش جونت ننه گل ممد
فشنگ دبند قطار قطار ننه گل ممد
وخ بار به جنگ سبزوار ننه گل ممد
qade ye donya mamnoooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooooonam